فرهنگ و هنر

شاعری با سرنوشت رقت‌انگیز – مجله زنده خبری

احمدرضا بهرام پور عمران حاجاوی کرمانی را شاعری سرنوشت غم انگیز می خواند و می گوید: اگر مبل حاجاوی نبود ، شاعر ضرر بزرگی نمی کرد. اما اگر ناصر خسروف نبود چطور؟! قطعاً سلیقه مخاطبان شعر فارسی به دنبال شخصی می گشت.

به گزارش مجله زنده خبری ، این پژوهشگر ادبیات در یادداشتی به مناسبت هفتم ژانویه روز حجاوی کرمانی نوشت: سرنوشت برخی از شاعران اسفناک است. یکی از آنها خواجو است. کجویی ، که به خاطر نمایش های گویای خود به “اصطلاحات شاعرانه” در شعر فارسی شهرت داشت. چرا خواجو با همه هنر و ظرافت و نقشی که در زمینه سازی حافظ دارد ، شاعر درجه یک یا درجه دو و به نظر من حتی شاعر درجه سه نیست؟ شعر فردوسی و سعدی و غیره که جای خود را دارد ، چرا در تاریخ ادبیات ما شعر کاجو (با تأکید بر همه هنر و ابهام او) در شعر رودکی ، ناصر خسروف ، منوچهری ، نظامی ، کاگانی ، عطار جایی ندارد صائب؟

یکی از راه های درک احترام شاعر این است که تصور کنید از دست دادن شعر او در شعر فارسی چگونه خواهد بود. رودکی چهره ای منحصر به فرد و درخشان دارد با همان مضمون شاعرانه ای که به یاد می آورد؛ تقابل و تقابل ناصر خسرو با قدرت مستقر و ساختارها و اشکال زبانی و بیانی شعر او را منحصر به فرد و جاودان می کند. رجزخوانی و زندانی شدن کاگانی و بلاغت ابیات او مختص اوست. و شعر مسعود سعد از نظر فردیت و بیان احساسات شخصی بی نظیر است. هر نظامی ، سانای و عطار موقعیتی دارند که هیچ شاعری نمی تواند آن را بگیرد.

اما خواجو چطور؟ شعر خواجو شعری بی نظیر و یا حتی نسبتاً منحصر به فرد محسوب نمی شود. در قرن هشتم چندین شاعر با اختلاف اندکی در سبک ، زمینه ، مضمون و محتوا سروده اند. کمال خجندی ، سلمان ساووی و عماد فکیه از جمله این افراد هستند. به این نامه ها می توان همام تبریزی (درگذشت 714 ه.ق.) و حتی بخارای خیالی (درگذشت 863 ه.ق.) از نسل های قبلی و بعدی را اضافه کرد.
اهمیت هر شاعر (و هر هنرمند) در میزان تمایز و فاصله آثار او از آثار دیگران است. البته اگر ابتدا کار یا کارهای برادرش را ثابت کند و “کار” محسوب شود! هنر به معنای شناخت فرم و منحصر به فرد بودن شعارزدگی و فاصله گرفتن از تکرار است که ابتذال است.
شعر خواجو در داستان نویسی ادامه کار نظامی امیر خسرو دهلوی است نه تحول در مسیر آنها. در غزل ، شعر او ترکیبی از غزلهای سعدی ، حسن دهلوی ، همام تبریزی و همچنین ابیات دیگران است. هاجو مانند بسیاری از همرزمان خود مسیر تقلید و تکرار را طی کرد. البته حافظ مانند کاجو تحت تأثیر ده ها و چهل صد شاعر قرار گرفت و حتی موضوع را دزدید ، اما شعر او کمتر شبیه شعر دیگران است؛ با خواندن شعر خواجو حتی به یاد شعر حافظ افتادیم! گرچه او نزدیک به چهل سال قبل از حافظ درگذشت.

کاجو شاعر فرم گرایی است. در شعر او ، تصویر و مضمون فقط در خدمت تصویر و محتوا است و در خدمت اندیشه ها و عواطف انسانی نیست ، همانطور که مثلاً در شعر حافظ می بینیم. او در برابر زمان خود ایستادگی نکرد ، بنابراین شعرش شعری است ، نسبتاً احمقانه و غیرشخصی و بنابراین کم و بیش غیرشخصی. شعری که شاعر و زمان او در آن غایب است و تصویر همرزمانش در آینه دیده نمی شود. بنابراین ، رند ، صوفی ، زاهد و عاشق نیز از شخصیتهای عجیب شعر کاجو هستند.
اگر مبل کاجو نبود ، بازنده ها توجه زیادی به شعر فارسی نمی کردند. اما اگر ناصر خسروف نبود چطور؟! قطعاً سلیقه مخاطبان شعر فارسی به دنبال شخصی می گشت. شاید او تنبلی و حماقت شعر کسایی یا ابن یامین و سیف فرغانی را بیشتر ستود و آنها را در موقعیتی فراتر از آنچه امروز در آن نشسته اند ، قرار داد.

من فکر می کنم شعر کسایی مروزی ، ناصر خسرو و مسعود سعد از لحاظ منحصر به فرد بودن از شعر خواجو مهمتر است. با این وجود نمی توان نقش تاریخی خواجو را در تکامل بلاغی شعر فارسی و ظهور شاعری مانند حافظ انکار کرد.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا