عمومی

سازنده ما در مورد کار ما فکر می کند



صرف نظر از ارزش فیلم و مزایا / مضرات کار (که البته فیلم ضعیفی نیز هست) ، گفت و گو در واقع بیانیه یا جمله اصلی سازنده فیلم است. در پی یک شب بارانی که سیل ها و لانه ها در زیر زمین گرفته می شود و مبلمان و مبلمان برای خانواده فقیر یا بزهکار (یا انگل) تهیه می شود ، پدر و پسر در اردوگاه شب تازه می شوند. پسر در مورد برنامه بعدی از پدر سؤال می کند. جواب پدر:

برای هیچ کاری برنامه ریزی نکنید پسر آیا می دانید چه برنامه ای هرگز شکست خواهد خورد؟ وقتی برنامه ای ندارید! اگر نقشه بکشید ، می فهمید که زندگی چند بار متناسب با زندگی شما نیست. اما وقتی برنامه ای وجود ندارد ، هیچ مشکلی در این امر وجود ندارد زیرا هیچ برنامه خطایی وجود ندارد …

من هیچ ارتباطی با کارکرد و معنای این جمله در کل آن ندارم و ما در اینجا برای بررسی فیلم نیستیم. فقط شنیدن این اسم جالب بود – صرف نظر از متن داستان – و یادآوری مفاهیم کتابی که اخیراً خوانده ام. آنیتا مرجانی در کتاب خود Dying To Be Me می گوید:

“وقتی ما برای مدتی نسبتاً طولانی با کمک ذهن خود زندگی می کنیم ، روابط بی پایان ما با خودمان قطع می شود و احساس سردرگمی می کنیم. این اتفاق می افتد که شما اغلب در آن هستید.”برای انجام آنما در ایالت نیستیم.ادامه داردادامه دارد این برای زندگی در روح است و این حالت فیض است. یعنی بیایید کسی باشیم که واقعاً هستیم ، بدون هیچ گونه داوری. البته منظورم ادامه دارد انجام هیچ کاری فقط اجازه نمی دهد اقدامات ما احساسات ما را دنبال کنند. مدتی برای انجام آنبر آینده متمرکز شوید. یعنی ذهن مجموعه ای از کارها را ایجاد می کند که ما را از یک مکان به مکان دیگر می برد تا به نتیجه خاصی برسیم بدون در نظر گرفتن احساسات فعلی ما … من یاد گرفته ام که اگر کار من ناشی از اشتیاق باشد و اشتیاق به زندگی در کشور باشد ادامه دارد و اگر ناشی از ترس بود ، خوب برای انجام آن من … »

مشکلات و پیچیدگی های زندگی به طور کلی توجه ما را به خود درونی و نامتناهی ، انرژی گسترده و عظمت درونی نادیده می گیرد. سپس ما به عناصر بیرونی متوسل می شویم تا بتوانیم همه چیز در زندگی را کنترل کنیم و به سمت آنچه به آن طرف امن نامیده می شود حرکت کنیم ، اما هرچه بیشتر تلاش می کنیم فضای امن را در پارسهای بی پایان حفظ کنیم ، بیشتر در درون خودمان تلاش می کنیم ، احساس امنیت بیشتری می کنیم.

دلیل اصلی این احساس بد ترس است. از آینده می ترسید و به زمان حال توجه نکنید. در عین حال ، ما عظمت و وحدت خود را با مرکز کمال مطلق متوجه نمی شویم ، و این بهانه ای است برای فریب فریبنده برای ترساندن ترس در ما. سپس به “برای انجام آن“ما پایین می رویم و تلاش همه جانبه خود را برای برنامه ریزی یک مکان امن و کنترل همه چیز انجام می دهیم ، در حالی که قدم متوسل شدن به اجزای خارجی و عدم اطمینان از استخوان داخلی است که در پایان همانطور که انتظار می رود ، آرماهانی چیزی غیر از ناامنی ثابت و جالب در این مدل از نگرش و جهان بینی برای انجام آن) علیرغم همه تلاشها و دشواریهای دشوار ما در جهان خارج ، ما می دانیم که هیچ چیزی تحت کنترل ما نیست.

لازم است بار دیگر به این معنی اشاره شود “باش!”این طور نیست که ما برنامه ریزی و برنامه ریزی نداشته باشیم. در عوض ، تصمیمات ما باید با احساسات هدایت شود ، نه ترس. آنگاه نتیجه تمام آنچه قابل قبول است این است که تماس با تماس قلب و تماس قلب با انرژی پراکنده و نامتناهی که کاملاً به آن اعتماد می کنیم مرتبط است و چون این اعتماد بسیار مهم است. در واقع ، اولین قدم کنار گذاشتن همه پیش داوری ها ، بازی های ذهنی و اطمینان کامل به آن انرژی حیاتی است. وقتی متوجه می شویم که هیچ نقصی ، عیب یا خطایی در انجام کمالات وجود ندارد ، دیگر نیازی به نگرانی نیستیم. زیرا ، همانطور که عزیزم می گوید ، بنده معتقد است:

سازنده ما در مورد کار ما فکر می کند
فکر ما در مورد کار ما آزار و اذیت ماست

مرحله دوم شجاعت تغییر است. از وضعیت خارج شوید برای انجام آن به دولت ادامه دارد. ما باید شجاعت داشته باشیم و در هر سه دسته تفکر (تفکر) ، گفتار (گفتار) و عمل (عمل) تغییرات اساسی ایجاد کنیم. شجاع باشید تا بتوانیم از این همه تعصبات و رویکردهای قدیمی خلاص شویم و با یک برنامه ریزی ذهنی جدید وضعیت جدیدی ایجاد کنیم.

روز خواهد آمد و منتظر ما نخواهد بود. جهان کار خود را طبق برنامه بزرگ آفرینش انجام می دهد و برای ما تغییر نمی کند. این وظیفه ماست که برای تغییرات بزرگ خود آماده شویم.


انتشارات سایت به وسیله پرتال پیشرفته خبری، اقدام به انتشار مجدد محتوا می نماید، در نتیجه مسوولیت همه محتوای سایت بر عهده پایگاه های اصلی بوده و سامانه بر خط مجله زنده خبری هیچ مسوولیتی در قبال این نوشته از سایت ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا