نقش رسانههای آمریکا در تشدید مناقشات جهان در ۲۰۲۳
رسانه در اصطلاح «رکن چهارم مشروطیت» یک کشور است، اما با نگاهی به پوشش وقایعی مانند جنگ اوکراین، جنگ غزه و ماجرای بالون چینی، مشهود است که رسانههای جریان اصلی آمریکا نهتنها در تلطیف نظامیگری سیاست خارجه این کشور ناتوان بودهاند، بلکه خود به یکی از ارکان کلیدی سیاستهای تهاجمی واشنگتن در جهان بدل شدهاند.
به گزارش مجله زنده خبری، پایگاه تحلیلی «Responsible Statecraft» که متعلق به اندیشکده «کویینسی» است، در گزارشی درباره عملکرد رسانههای جریان اصلی آمریکا در بازنمایی وقایع مهم سال میلادی جاری نوشته است: «ترویجدهندگان نظامیگری در آمریکا بسیارند؛ از قانونگذاران و سیاستمداران کاخ سفید گرفته تا صنعت دفاعی آمریکا و ارتش لابیگرهایش. اینها همگی از پر نگه داشتن جیب پنتاگون، نفع سیاسی یا مالی میبرند.
متاسفانه رسانهها که در اصطلاح «رکن چهارم مشروطیت» یک کشور هستند، از دیرباز نهتنها در ایجاد توازن در نظامیگری سیاست خارجه آمریکا ناتوان بودهاند، بلکه خود به یکی از ارکان کلیدی سیاستهای تهاجمی ایالات متحده در جهان بدل شدهاند. با نگاهی به پوشش این رسانهها از وقایع مربوط به امنیت ملی ایالات متحده – از جنگ اوکراین گرفته تا مسئله چین و جنگ غزه – میتوان دید که این ناتوانی در سال ۲۰۲۳ نیز پابرجا بوده است.
جنگ اوکراین
از موارد ناتوانی رسانههای جریان اصلی آمریکا در بازنمایی حقیقی جنگ اوکراین میتوان به سرپوش گذاشتن بر پرسشهایی درباره مقصر اصلی انفجار خط لوله نورد استریم و همچنین نادیدهگرفتن نقاط عطف کلیدی جنگ اشاره کرد که ممکن بود ایالات متحده را مستقیماً با روسیه درگیر کند.
در ماه ژوئن، روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی با اشاره به سالگرد «نبرد نرماندی» که گامی مهم برای پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم بود، نشان داد که چطور روزنامهنگاران و کارشناسان، سیاست خارجه آمریکا و جنگ اوکراین را از دریچه «استثناگرایی» (Exceptionalism) واشنگتن میبینند. در این گزارش با نکوهش «عدم حمایت کافی» از اوکراین در جنگ با روسیه، مطرح شد که اگر عملیات کییف شکست بخورد (که امروز میدانیم خورده)، نه تنها اوکراین، بلکه جهان با یک فاجعه مواجه خواهد بود.
اما استدلال نویسنده این گزارش از یک الگوی مشکلساز پیروی میکند؛ الگویی رایج در میان رسانههایی که از هر فرصتی برای ارجاع به جنگ جهانی دوم استفاده کرده و باور دارند آمریکا میتواند درسهایش از آن جنگ را به تمام مشکلات جهان بسط دهد. در این میان، واشنگتن به مرتبط بودن راهکارهای قدیمی و اینکه اساساً آیا در حال حاضر به راهکاری نظامی نیاز است، توجهی ندارد. با این وجود، در زمان انتشار این گزارش که با آغاز ضدحمله اوکراین همراه بود، بسیاری خواستار راهکارهای دیپلماتیک بودند؛ که امروز درستی پیشنهادات آنان ثابت شده است.
یک ماه پیش از انتشار این مقاله نیویورکتایمز، نشریه «آتلانتیک» گزارشی طولانی با همین مضامین منتشر کرد. این گزارش به طور عمده بر بازنمایی کورکورانه از مصاحبه «ولودیمر زلنسکی»، رئیسجمهور اوکراین اتکا داشت که در نهایت به ۲ هدف دور از واقعیت ختم میشد: بازپسگیری شبهجزیره کریمه (که روسیه در ۲۰۱۴ به خاک خود الحاق کرده بود و بیشتر تحلیلگران آن را امری غیرممکن میدانند) و سرنگون کردن «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه. نگارنده در گزارش مذکور سعی در ترسیم تصویری داشت که در آن جنگ اوکراین و حامیانش با روسیه را به عنوان تقابل خیر و شر نمایش دهد. اما همانطور که کمی بعد «آناتول لیون»، عضو اندیشکده «کویینسی» اظهار کرد، به نظر میرسد که بیشتر مردم دنیا چنین تصوری درباره این جنگ نداشته باشند.
به گفته لیون، سخن این نیست که مردم در این کشورها به طور کامل از حمله روسیه به اوکراین حمایت میکنند. بلکه نکته اینجاست که جهانیان بین سوداهایی که روسیه برای بدل شدن به یک قدرت منطقهای دارد و جاهطلبیهای ایالات متحده برای بدل شدن به قدرت مسلط بر جهان، تفاوت چندانی نمیبینند. مردم جهان از اینکه واشنگتن نظر آنها را نادیده گرفته و از برتری اخلاقی خود دم میزند، خستهاند؛ خصوصاً اینکه سیاستهای ایالات متحده در کشورهای متبوع این افراد، ادعای مذکور پیرامون اخلاقمداری را زیر سوال میبرد.
چین و تصویر لولوخرخره!
سال ۲۰۲۳ با غوغای بالون چینی و گزارشهای اغراقآمیز و دور از واقع رسانههای جریان اصلی آمریکا در این باره آغاز شد. اما امروز دستکم بر اساس بیانیههای پنتاگون، میدانیم که قصد جاسوسی نداشته است. این رویداد نشان داد که واشنتگن و رسانههای جریان اصلی آمریکایی چه رویکردی در مواجهه با سیاست خارجه آمریکا در قبال چین دارند: آنها ابتدا از کوره در میروند؛ سپس شاید، شاید به پرسشگری بپردازند.
یک مثال بارز این رویکرد را میتوان در برنامه «۶۰ دقیقه» شبکه «سیبیاس» مشاهده کرد. این شبکه در ماه مارس برنامه مفصلی را به تلاش برای ترساندن مردم آمریکا از مقیاس نیروی دریایی چین و نقاط ضعف نیروی دریایی آمریکا اختصاص داد؛ امری که در واشنگتن آنقدر پرتکرار است که دیگر به یک کلیشه بدل شده است. اما افسران نیروی دریایی که در این برنامه دراینباره گفتوگو کردند، چنین نظری نداشتند و افسرانی که پایگاه Responsible Statecraft با آنان مصاحبه کرد نیز چنین دغدغهای را مطرح نکردند.
این پایگاه در آن زمان گزارش داد: به نظر میرسد که نیروی دریایی آمریکا برای مقابله با چین کاملاً آماده باشد. اما قانونگذاران آمریکایی که از دمیدن در آتش تهدید چین سود میبرند، گویا آماده نیستند. این امر به اختصار وضعیت مجموعه صنعتی-نظامی را تشریح میکند؛ یا شاید باید گفت مجموعه نظامی-صنعتی-کنگرهای-رسانهای.
در ماه اوت، شبکه انبیسی در گزارشی دیگر نشان داد که چطور رسانههای جریان اصلی آمریکایی با بیمبالاتی اذهان عمومی را به حمایت از درگیری با چین سوق میدهند. در آن زمان روسیه و چین رزمایشی در آبهای بینالمللی در نزدیکی سواحل آلاسکا برگزار کرده بودند؛ رزمایشی عادی و متداول که حتی ممکن بود با اجازه کاخ سفید برگزار شده باشد؛ اما این رسانه به نحوی این رزمایش را پوشش داد که گویی آسمان به زمین آمده است! این در حالی است که در همان روزها کارشناسان و حتی ارتش ایالات متحده هم فکر نمیکردند اتفاق خاصی افتاده باشد!
جنگ غزه
بهترین راه برای درک نحوه بازنمایی جنگ غزه در رسانههای جریان اصلی ایالات متحده، توجه به این تیتر خبرگزاری سیانان است که حدوداً ۳ هفته پیش منتشر شد: «تصویر یک مرد در لباس نظامی در حال شلیک به یک فلسطینی که دچار معلولیت ذهنی است».
سیانان متعاقباً اعتراف کرد که این «مرد در لباس نظامی» در واقع یک سرباز اسرائیلی بوده است. این رویداد به شکلی نمادین، نشان میدهد که رسانههای جریان اصلی آمریکا برای پوشش اخبار جنگ غزه تا چه حد به روایتهای اسرائیل اتکا کردهاند؛ امری که باعث شده تا مردم ایالات متحده تصویر درستی از خواستههای هیچیک از دو طرف این مناقشه نداشته و به طور مشخص، از دغدغههای مردم فلسطین نسبت به اشغالگری اسرائیل و چشمانداز فلسطینیان برای داشتن یک کشور مستقل، آگاه نباشند.
ریشههای این مشکل
در سالی که گذشت، موارد بسیاری دیدیم که نشان داد چرا دیدگاه استثناگرایانه آمریکا به سیاست خارجه، دستکم تا حدی، به پوشش رسانههای جریان اصلی جهت میدهد. نخست اینکه نشریههای خبری اغلب مقالات و یادداشتهایی را منتشر میکنند که در آن موضع نظامیگری آمریکا را ترویج میدهند؛ مقالاتی که نویسندگان آنها از دولتهای خارجی یا صنایع دفاعی آمریکا پول میگیرند. در اغلب مواقع – همانطور که امسال برای والاستریت ژورنال، نیویورکتایمز و بلومبرگ اتفاق افتاد – این تعارضهای احتمالی در منافع، در اختیار عموم قرار نمیگیرند.
از سوی دیگر، رسانههای دیگری هستند که قراردادهای خود با غولهای صنایع دفاعی آمریکا را به صورت علنی اعلام میکنند و امسال باز هم شاهد اثرات بالقوه این سرمایهگذاری صنایع دفاعی در رسانهها بودیم. به عنوان مثال، روزنامه پالتیکو که یکی از حامیان مالی اخبار سیاست خارجه آن شرکت تسلیحاتی «لاکهید مارتین است، در گزارشی در ماه نوامبر ادعاهای بیاساس یک مقام پنتاگون را عیناً منتشر کرد که گفته بود بودجه وزارت دفاع آمریکا رو به اتمام است؛ ادعایی که به گفته یک کارشناس حوزه بودجه نظامی، صحت نداشت.
این مثالها تنها نمونههای کوچکی از نحوه پوشش سیاست خارجه آمریکا توسط رسانههای جریان اصلی این کشور هستند. بیشک استثنائاتی در این زمینه وجود دارد، اما جریانهایی که از ترویج نظامیگری حمایت میکنند، به مراتب بیشتر از گروههایی هستند که در برابر آن ایستادهاند. آیا در ۲۰۲۴ اوضاع تغییر خواهد کرد؟»
انتهای پیام