۲۰ نکته مهم درس اول فلسفه یازدهم (ویژه امتحان)

نکات مهم درس اول فلسفه یازدهم

درس اول فلسفه یازدهم با عنوان «چیستی فلسفه» دروازه ای به سوی دنیای شگرف اندیشه و تفکر بنیادین است که به انسان در کشف عمیق ترین پرسش های وجودی یاری می رساند. این درسنامه جامع به دانش آموزان کمک می کند تا مفاهیم اساسی را درک کرده و برای امتحانات و کنکور آماده شوند.

انسان از دیرباز موجودی پرسشگر بوده است؛ سوالاتی که ذهن او را به خود مشغول می کردند، گاه ساده و روزمره بودند و گاهی آنقدر عمیق و بنیادین که مسیر زندگی اش را تحت تأثیر قرار می دادند. این کنجکاوی ریشه دار در ذات آدمی، سرآغاز تولد دانشی شد که آن را فلسفه می نامیم. فلسفه، نه تنها به دنبال پاسخ به این پرسش هاست، بلکه به انسان می آموزد چگونه خود پرسشگر باشد و چگونه برای پاسخ هایش استدلالی منطقی بیابد. این مقاله تلاش دارد تا با رویکردی جامع و کاربردی، تمام نکات کلیدی و مهم درس اول فلسفه یازدهم را به گونه ای تشریح کند که دانش آموزان به تسلطی عمیق بر مباحث «چیستی فلسفه» دست یابند و آمادگی لازم را برای موفقیت در مراحل تحصیلی و آزمون های مختلف کسب کنند.

سفری به جهان پرسش های بنیادین: مقدمه ای بر ظهور فلسفه

زندگی انسان همواره با پرسش های بی شماری گره خورده است؛ پرسش هایی که گاه پاسخ هایی ساده و فوری می طلبند و گاهی آنچنان عمیق و پیچیده اند که سالیان سال ذهن او را درگیر خود می سازند. این دو دسته از پرسش ها، زمینه را برای درک تفاوت میان تفکر روزمره و تفکر فلسفی فراهم می آورند و نقش اساسی در شکل گیری دانش فلسفه ایفا کرده اند. در این بخش، به انواع این پرسش ها و چگونگی پیدایش تفکر فلسفی پرداخته می شود.

مواجهه با پرسش های زندگی

انسان در هر لحظه از زندگی خود با مسائل و موقعیت های متعددی روبرو می شود که نیازمند تصمیم گیری و انتخاب هستند. این موقعیت ها، سوالات گوناگونی را در ذهن او پدید می آورند که می توان آن ها را به دو دسته کلی تقسیم کرد:

  • پرسش های روزمره: این دسته از سوالات، معمولاً به امور عادی و جاری زندگی مربوط می شوند و اغلب پاسخ های مشخص و آسانی دارند. به عنوان مثال، سوالاتی مانند امروز چه بپوشم؟، برای ناهار چه غذایی بخورم؟ یا چگونه به محل کار بروم؟ جزو پرسش های روزمره محسوب می شوند. پاسخ به این سوالات معمولاً بر اساس عادت، تجربه یا اطلاعات اولیه و در دسترس صورت می گیرد و نیازی به تأملات عمیق و پیچیده ندارد.
  • پرسش های بنیادین و عمیق: در مقابل، انسان با سوالاتی نیز مواجه می شود که از سطح ظواهر فراتر رفته و به هسته و ماهیت وجود می پردازند. این پرسش ها اغلب پاسخ های ساده ای ندارند و ذهن را به چالش می کشند. چرا رنج وجود دارد؟، حقیقت انسان چیست؟، آزادی واقعاً به چه معناست؟، آیا جهان آغاز و پایانی دارد؟ و معنای زندگی چیست؟ از جمله این پرسش های عمیق هستند. ویژگی اصلی این سوالات، عدم وضوح پاسخ و نیاز به تفکر، تحلیل و استدلال عقلانی است. این دسته از پرسش ها، زمینه اصلی پیدایش تفکر فلسفی را تشکیل می دهند.

تفکیک این دو نوع پرسش در فهم چیستی فلسفه بسیار اهمیت دارد؛ چرا که فلسفه دقیقاً به دنبال پاسخ گویی به دسته دوم، یعنی پرسش های بنیادین و عمیق، است. این پرسش ها هستند که انسان را به تفکر وامی دارند تا از مجهولات خود به سوی معلومات حرکت کند.

از فطرت اول تا فطرت ثانی: نگاه ملاصدرا

فیلسوف بزرگ اسلامی، ملاصدرا، برای توصیف مراحل تفکر و عمیق شدن انسان در مسائل، نظریه «فطرت اول» و «فطرت ثانی» را مطرح می کند. او معتقد است که انسان در آغاز، در مرحله «فطرت اول» قرار دارد. در این مرحله، ذهن فرد درگیر امور روزمره و پرسش های سطحی است و به راحتی از کنار مسائل بنیادین می گذرد. این وضعیت را می توان به حالتی تشبیه کرد که انسان بدون تأمل عمیق در معنای وجود یا هدف زندگی، صرفاً به امور معیشتی و گذران روز مشغول است.

اما با جدیت و پیوستگی در پرداختن به پرسش های اساسی، انسان می تواند از فطرت اول عبور کرده و به مرحله «فطرت ثانی» برسد. فطرت ثانی، مرحله ای از تفکر عمیق و فلسفی است که در آن، ذهن انسان به دنبال کشف حقایق پنهان و پاسخ به سوالات بنیادین هستی می گردد. ملاصدرا، این مرحله را برتر و انسانی تر می داند؛ زیرا در آن انسان از سطح ظواهر فراتر رفته و به عمق مسائل می اندیشد. این گذر از تفکر ساده به تفکر عمیق، نیازمند عزمی راسخ و تلاشی مستمر است تا انسان بتواند از نادانی های خود فاصله بگیرد و به شناخت های عمیق تری دست یابد.

ملاصدرا باور داشت که رسیدن از «فطرت اول» (تفکر روزمره) به «فطرت ثانی» (تفکر عمیق فلسفی)، مسیری است که انسان را به فهم حقیقت وجود و هدف زندگی نزدیک تر می کند.

اگر انسان پاسخ درست و قانع کننده ای برای این پرسش های فلسفی نیابد، تصمیم گیری های او در زندگی به سرانجام روشنی نخواهد رسید. تصور کنید فردی که معنای زندگی را درک نکرده، چگونه می تواند برای آینده خود برنامه ریزی کند یا در مواجهه با مشکلات، معنای رنج را دریابد. اینجاست که اهمیت فلسفه در جهت دهی به زندگی و فراهم آوردن بنیانی مستحکم برای باورها و انتخاب های انسان آشکار می شود. ظهور فلسفه در حقیقت، تلاشی از سوی بشر برای رسیدن به پاسخ های قانونمند و منطقی برای این دسته از سوالات بنیادین بوده است.

چیستی فلسفه: دوست داری دانایی

برای درک بهتر معنای فلسفه، لازم است که به ریشه واژگانی آن بازگردیم و سیر تحول این مفهوم را در طول تاریخ بررسی کنیم. این بررسی به ما کمک می کند تا دیدگاه های مختلف درباره این دانش را بهتر بشناسیم و از خلط آن با دیگر علوم جلوگیری کنیم.

ریشه یابی واژه فلسفه (Philosophia)

واژه «فلسفه» ریشه ای یونانی دارد و از کلمه Philosophia گرفته شده است. این کلمه از دو جزء تشکیل شده است:

  • Philo به معنای «دوست داشتن» یا «عشق ورزیدن»
  • Sophia به معنای «دانایی» یا «حکمت»

بنابراین، «فلسفه» در معنای لغوی و اولیه خود، یعنی «دوست دار دانایی» یا «عشق به حکمت». این تعریف اولیه، ماهیت فروتنانه و کنجکاوانه این دانش را به خوبی نشان می دهد. فیلسوف، کسی نیست که ادعای دانایی مطلق دارد، بلکه کسی است که همواره در پی دانش و حکمت است و خود را در مسیر جستجو می بیند.

سقراط و مرزبندی با سوفیست ها

یکی از نخستین و مهم ترین کسانی که از واژه فیلسوف (دوست دار دانایی) استفاده کرد، سقراط، حکیم بزرگ یونانی بود. او در زمانه ای زندگی می کرد که گروهی از معلمان دوره گرد به نام «سوفیست ها» در آتن حضور داشتند. سوفیست ها که به معنای «دانایان» هستند، ادعا می کردند که تمامی دانش ها را می دانند و می توانند به مردم فن سخنوری و پیروزی در بحث ها را آموزش دهند.

سقراط خود را «دانشمند» ننامید، بلکه ترجیح داد خود را «فیلسوف» یعنی «دوست دار دانایی» معرفی کند. این انتخاب سقراط، دلایل مهمی داشت:

  1. پرهیز از غرور علمی: سقراط با این کار، تواضع علمی خود را نشان داد و خود را از کسانی که ادعای دانایی مطلق داشتند، متمایز کرد. او بر این باور بود که هر چه بیشتر می داند، بیشتر به نادانی های خود آگاه می شود.
  2. مرزبندی با سوفیست ها: سقراط با سوفیست ها اختلاف نظر جدی داشت. سوفیست ها اغلب به جای جستجوی حقیقت، بر پیروزی در بحث و متقاعد کردن مخاطب تمرکز می کردند، حتی اگر لازم بود از مغالطات و فنون سخنوری برای این کار بهره بگیرند. آن ها حقیقت را نسبی می دانستند و می گفتند هر کس حقیقت خود را دارد. در مقابل، سقراط به وجود یک حقیقت مطلق باور داشت و هدف اصلی خود را یافتن و رسیدن به آن حقیقت می دانست. او با روش پرسش و پاسخ (روش سقراطی)، به مردم کمک می کرد تا به تناقضات در افکارشان پی ببرند و به سوی حقیقت رهنمون شوند.

اهمیت تواضع علمی سقراط و تمایز او از سوفیست ها، نکته ای بسیار کلیدی در درس اول فلسفه یازدهم است. این تقابل میان سقراط و سوفیست ها، نقطه عطفی در تاریخ فلسفه غرب محسوب می شود و مسیر آینده تفکر فلسفی را مشخص کرد.

تکامل معنای فلسفه در طول تاریخ

با گذشت زمان و گسترش دامنه دانش های بشری، معنا و کاربرد واژه فلسفه نیز دچار تحولاتی شد. می توان سه کاربرد اصلی برای لفظ فلسفه در طول تاریخ ذکر کرد:

  1. فلسفه به معنای دوست داری دانایی: این معنا، همان معنای اولیه و لغوی فلسفه است که سقراط آن را به کار برد و بر روحیه جستجوگری و فروتنی علمی تأکید دارد.
  2. فلسفه به معنای مطلق دانش: در دوره هایی از تاریخ، به ویژه در دوران یونان باستان، فلسفه به معنای تمامی دانش های بشری، شامل ریاضیات، نجوم، فیزیک و اخلاق، به کار می رفت. فیلسوف کسی بود که به تمام این علوم آگاهی داشت.
  3. فلسفه به معنای دانش خاص: با پیشرفت علوم و تخصصی شدن آن ها، هر علم قلمرو و روش خاص خود را پیدا کرد. در این مرحله، فلسفه نیز به عنوان یک دانش خاص با موضوع و روشی مشخص، از سایر علوم متمایز شد. امروزه، وقتی از فلسفه سخن می گوییم، بیشتر این معنای اخیر مورد نظر است.

تمایز فلسفه از دیگر قلمروهای دانش

برای درک عمیق تر چیستی فلسفه، ضروری است که مرزهای آن را با سایر علوم، به ویژه علوم تجربی و ریاضیات، مشخص کنیم. هر علمی دارای موضوع و روش خاص خود است و این تفاوت ها، ماهیت منحصر به فرد فلسفه را آشکار می سازد.

تفاوت های بنیادین فلسفه و علوم تجربی

اصلی ترین تفاوت فلسفه با علوم تجربی، در موضوع و روش تحقیق آن ها نهفته است. در جدول زیر، این تفاوت ها به صورت جامع و کاربردی مقایسه شده اند:

ویژگی فلسفه علوم تجربی (فیزیک، شیمی، زیست شناسی و…)
موضوع کلیات هستی، وجود، حقیقت، ذات اشیا، خدا، انسان، آغاز و انجام جهان، علیت، اختیار، معنای زندگی امور جزئی، مادی و محسوس، پدیده های خاص طبیعی، روابط کمی بین پدیده ها، خواص مواد
روش عقلی، استدلالی، قیاسی، تحلیل مفاهیم، تأمل و تفکر تجربی، مشاهده، آزمایش، حواس پنج گانه، ابزارهای اندازه گیری
هدف فهم بنیادین جهان و انسان، کشف حقایق کلی، معنابخشی به هستی، رسیدن به حکمت کشف قوانین جزئی حاکم بر پدیده های طبیعی، پیش بینی، کنترل طبیعت، کاربردهای عملی
مثال پرسش آیا جهان آغاز و پایان دارد؟ آیا اختیار واقعی است؟ حقیقت انسان چیست؟ چرا آب در ۱۰۰ درجه می جوشد؟ خواص شیمیایی آهن چیست؟ چگونه ویروس ها تکثیر می شوند؟

همانطور که در جدول مشاهده می شود، فلسفه به دنبال پاسخ به «چراهای بنیادین» و ماهوی است، در حالی که علوم تجربی بیشتر به «چگونگی» و «قوانین حاکم» بر پدیده های جزئی می پردازند. برای مثال، یک فیزیکدان ممکن است به بررسی قوانین حرکت سیارات بپردازد، اما فیلسوف به این می اندیشد که آیا حرکت، ذاتاً متعلق به وجود سیاره است یا از بیرون بر آن تحمیل می شود.

شباهت ها و تفاوت های فلسفه با ریاضیات

گاهی اوقات، به دلیل ماهیت انتزاعی و عقلی فلسفه، آن را با ریاضیات مقایسه می کنند. این مقایسه می تواند به درک بهتر تمایزها و شباهت های این دو دانش کمک کند:

  • شباهت: فلسفه و ریاضیات هر دو از روش عقلی و استدلالی بهره می برند. در هر دو دانش، برای رسیدن به نتایج، از استنتاج های منطقی و قیاس استفاده می شود و نیازی به آزمایش یا مشاهده حسی نیست. یک فیلسوف و یک ریاضیدان، هر دو با مفاهیم انتزاعی سر و کار دارند و با ذهن خود به تجزیه و تحلیل می پردازند.
  • تفاوت: تفاوت اصلی این دو در موضوع آن هاست. موضوع فلسفه، «وجود و هستی» در کلی ترین معنای آن است. یعنی فلسفه به خودِ بودن و ماهیت کلیات می پردازد. اما موضوع ریاضیات، «کمیت و مقدار» است؛ یعنی ریاضیات به روابط عددی، اشکال هندسی و الگوهای کمی می پردازد و کاری به ماهیت وجود ندارد.

این تفاوت و شباهت، نکته ای بسیار مهم در آزمون ها و امتحانات است. دانش آموزان باید به خوبی درک کنند که اگرچه هر دو از ابزار عقل استفاده می کنند، اما قلمرو بحث آن ها کاملاً از یکدیگر متمایز است.

گام های تفکر فلسفی و ویژگی های فیلسوف واقعی

فلسفه صرفاً مجموعه ای از نظریات نیست، بلکه یک روش زندگی و تفکر است. برای اینکه انسان بتواند در مسیر درست تفکر فلسفی گام بردارد و به یک «فیلسوف» واقعی تبدیل شود، باید مراحل مشخصی را طی کرده و ویژگی های خاصی را در خود پرورش دهد.

چگونه در مسیر تفکر فلسفی گام برداریم؟

تفکر فلسفی یک فرآیند گام به گام است که با آگاهی از نادانی ها آغاز می شود و با تلاش برای رسیدن به حقیقت ادامه می یابد:

  1. آگاهی از مجهولات و دانایی ها: اولین گام، شناخت حدود دانش خود است. انسان باید بداند چه چیزهایی را می داند و چه چیزهایی برایش مجهول است. این آگاهی، همان فروتنی سقراطی است که آغازگر هر جستجوی عمیقی است.
  2. جستجوی پاسخ به سوالات: پس از آگاهی از مجهولات، نوبت به تلاش برای یافتن پاسخ می رسد. این جستجو می تواند شامل مطالعه، تحقیق، پرسش از دیگران و مهم تر از همه، تأمل و تفکر شخصی باشد.
  3. ارائه استدلال صحیح: صرفاً یافتن پاسخ کافی نیست؛ یک فیلسوف باید بتواند برای پاسخ های خود، دلایل محکم و استدلال های منطقی ارائه دهد. این استدلال ها باید از خطا و مغالطه به دور باشند.
  4. داشتن معیار برای پذیرش پاسخ: در مسیر تفکر، پاسخ های متعددی ممکن است به ذهن برسد یا توسط دیگران مطرح شود. انسان فیلسوف باید معیاری منطقی و عقلانی برای سنجش صحت این پاسخ ها داشته باشد تا بتواند حقیقت را از باطل تشخیص دهد.

این گام ها نشان می دهند که تفکر فلسفی، فرآیندی فعال و پویاست که نیازمند جدیت و پشتکار است.

خصایص یک انسان فیلسوف

انسان فیلسوف، ویژگی های اخلاقی و فکری خاصی دارد که او را از دیگران متمایز می کند و به او امکان می دهد تا به عمق مسائل پی ببرد:

  • پرسشگر بودن: فیلسوف هرگز از پرسیدن دست برنمی دارد. او حتی بدیهی ترین امور را نیز زیر سوال می برد و به دنبال «چرایی» آن هاست.
  • اندیشیدن به دلایل باورها: او نه تنها به باورهای خود اهمیت می دهد، بلکه به دلایل پشتوانه ی این باورها نیز فکر می کند. او هرگز کورکورانه چیزی را نمی پذیرد.
  • در پی استقلال فکری بودن: فیلسوف تلاش می کند تا اندیشه های خود را از تقلید و تعصب رها سازد و به صورت مستقل و بر اساس استدلال عقلانی خود به نتایج برسد.
  • فراتر رفتن از ظواهر و توجه به بطن حقیقت: او به ظاهر امور اکتفا نمی کند و همواره در پی کشف ماهیت واقعی و باطن پدیده هاست. این ویژگی به او کمک می کند تا حقایق پنهان را کشف کند.

یک اشتباه رایج در مورد فیلسوفان این است که تصور می شود آن ها صرفاً افرادی هستند که سوال می پرسند. در حالی که فیلسوف واقعی، علاوه بر پرسشگری، به دنبال دلایل محکم برای پاسخ ها، و رسیدن به استقلال فکری است. او تنها سوال کننده نیست، بلکه جوینده، تحلیل گر و استدلال کننده نیز هست.

کارکردها و ارزش بی بدیل فلسفه در زندگی انسان

فلسفه، تنها یک بحث نظری و انتزاعی نیست که در کتابخانه ها و ذهن فلاسفه محبوس بماند. برعکس، کارکردها و ارزش های عملی و بنیادینی در زندگی روزمره و کلیت وجود انسان دارد که کمتر دانشی می تواند به پای آن برسد. در این بخش، به مهم ترین کارکردهای فلسفه در زندگی پرداخته می شود تا جایگاه و اهمیت آن برای دانش آموزان روشن تر گردد.

فلسفه، راهگشای معنا و جهت بخش زندگی

فلسفه با طرح پرسش های بنیادین درباره معنای هستی، هدف زندگی، ماهیت انسان و جایگاه او در جهان، به افراد کمک می کند تا به درکی عمیق تر از خود و پیرامونشان دست یابند. این درک عمیق، مبنایی برای تصمیم گیری ها و انتخاب های مهم زندگی می شود. مهم ترین کارکردهای فلسفه عبارتند از:

  • جهت دهی به زندگی: وقتی انسان به پرسش هایی مانند «هدف من از زندگی چیست؟» یا «چه ارزشی را دنبال می کنم؟» می اندیشد و با کمک فلسفه برای آن ها پاسخ می یابد، می تواند مسیری روشن تر برای زندگی خود ترسیم کند و از سردرگمی رهایی یابد. فلسفه به انسان کمک می کند تا جهت گیری های درستی در زندگی شخصی و اجتماعی خود داشته باشد.
  • یافتن معنا برای مفاهیم بنیادین: مفاهیمی مانند آزادی، عدالت، سعادت، حق و تکلیف، همگی مفاهیمی انتزاعی اما بسیار مهم در زندگی انسان هستند. فلسفه با تحلیل و تبیین این مفاهیم، به آن ها معنایی عمیق تر می بخشد و انسان را قادر می سازد تا آن ها را نه صرفاً به صورت کلمات، بلکه به صورت ارزش هایی واقعی درک کند و در زندگی خود پیاده سازد.
  • رهایی از تقلید کورکورانه و تقویت اندیشه و نقد: یکی از بزرگترین دستاوردهای تفکر فلسفی، پرورش روحیه نقادی و استقلال فکری است. فلسفه انسان را تشویق می کند که هر باور یا نظریه ای را بدون دلیل و تأمل نپذیرد. این روحیه، فرد را از تقلید کورکورانه از عقاید دیگران یا سنت ها رها می سازد و به او توانایی می دهد تا با دیدی باز و نقادانه به مسائل بنگرد.
  • فراهم آوردن بنیان عقلانی برای باورهای دینی و اخلاقی: بسیاری از باورهای دینی و اصول اخلاقی، در سطوح عمیق تر نیازمند پشتوانه ای عقلانی و استدلالی هستند. فلسفه با ارائه استدلال های منطقی، می تواند بنیان های عقلانی محکمی برای این باورها و اصول فراهم آورد و آن ها را از صرفاً عقاید حسی یا سنتی فراتر ببرد. این امر به تقویت ایمان و پایبندی آگاهانه به اصول کمک می کند.

فلسفه صرفاً یک بحث نظری نیست؛ بلکه ابزاری قدرتمند برای شکل دهی به بینش انسان، جهت دهی به زندگی و کشف معنای عمیق تری از وجود است.

این کارکردها نشان می دهند که فلسفه چقدر می تواند بر تصمیمات روزمره، انتخاب های بزرگ زندگی، و حتی چگونگی مواجهه انسان با رنج ها و شادی ها تأثیرگذار باشد. فلسفه به انسان ابزاری برای تفکر و تأمل می بخشد تا او بتواند زندگی خود را با آگاهی و هدفمندی بیشتری دنبال کند.

جمع بندی و آمادگی برای آزمون ها

پس از پیمودن این سفر فکری در درس اول فلسفه یازدهم، اکنون زمان آن رسیده که نکات کلیدی را مرور کنیم و برای آمادگی در امتحانات و آزمون ها، توصیه هایی کاربردی ارائه دهیم. تسلط بر این درس، پایه و اساس درک مباحث پیچیده تر فلسفی در آینده خواهد بود.

مرور سریع و مفاهیم کلیدی

برای تثبیت آموخته ها، یادآوری نکات اصلی درس «چیستی فلسفه» بسیار مفید است:

  • انواع پرسش ها: انسان با پرسش های روزمره و پرسش های بنیادین (عمیق) روبرو است. فلسفه به پرسش های بنیادین می پردازد.
  • ملاصدرا و تفکر: «فطرت اول» (تفکر روزمره) و «فطرت ثانی» (تفکر فلسفی و عمیق) که نیازمند جدیت و پیوستگی است.
  • واژه شناسی فلسفه: از ریشه یونانی Philosophia به معنای «دوست دار دانایی» (Philo + Sophia).
  • نقش سقراط: او خود را فیلسوف (دوست دار دانایی) نامید تا از غرور علمی پرهیز کرده و با سوفیست ها (که ادعای دانایی مطلق داشتند و حقیقت را نسبی می دانستند) مرزبندی کند.
  • تفاوت فلسفه با علوم تجربی: فلسفه به کلیات هستی، وجود و حقیقت می پردازد با روش عقلی؛ در حالی که علوم تجربی به امور جزئی، مادی و محسوس با روش تجربی و مشاهده می پردازند.
  • تفاوت فلسفه با ریاضیات: هر دو از روش عقلی استفاده می کنند (شباهت)، اما موضوع فلسفه وجود و هستی و موضوع ریاضیات کمیت و مقدار است (تفاوت).
  • مراحل تفکر فلسفی: آگاهی از مجهولات، جستجوی پاسخ، ارائه استدلال صحیح و داشتن معیار برای پذیرش پاسخ.
  • ویژگی های انسان فیلسوف: پرسشگر بودن، اندیشیدن به دلایل باورها، استقلال فکری، فراتر رفتن از ظواهر و توجه به بطن حقیقت.
  • کارکردهای فلسفه: جهت دهی به زندگی، یافتن معنا برای مفاهیم بنیادین، رهایی از تقلید کورکورانه و فراهم آوردن بنیان عقلانی برای باورها.

توصیه های مطالعاتی برای دانش آموزان

برای کسب بهترین نتیجه در امتحانات و کنکور، رعایت نکات زیر می تواند بسیار مؤثر باشد:

  1. مطالعه دقیق کتاب درسی: متن کتاب درسی، اصلی ترین منبع شماست. تمام جزئیات، مثال ها و تعاریف را با دقت مطالعه کنید.
  2. خلاصه نویسی و نت برداری: پس از هر بخش، نکات مهم را به زبان خود خلاصه کنید. استفاده از نمودارهای درختی یا جدولی (مانند جدول مقایسه فلسفه و علوم تجربی) برای سازماندهی اطلاعات بسیار مفید است.
  3. توضیح برای خود یا دیگران: سعی کنید مفاهیم پیچیده را برای خودتان یا یکی از دوستانتان توضیح دهید. این کار به تثبیت مطلب در ذهن شما کمک شایانی می کند.
  4. حل تمرین و تست: پس از مطالعه هر بخش، سوالات تستی و تشریحی مربوط به آن را حل کنید. این کار به شما کمک می کند تا با نوع سوالات آشنا شوید و نقاط ضعف خود را شناسایی کنید.
  5. تمرکز بر مثال ها: فلسفه یک درس انتزاعی است. مثال های ملموس و واقعی که در متن یا توسط دبیر مطرح می شود را جدی بگیرید؛ آن ها به شما در فهم عمیق مفاهیم کمک می کنند.
  6. ارتباط مفاهیم: سعی کنید ارتباط میان مفاهیم مختلف درس را درک کنید. فلسفه یک سیستم در هم تنیده است و هر بخش با بخش های دیگر در ارتباط است.

سوالات چهارگزینه ای و تشریحی همراه با پاسخ های تحلیلی

سوالات چهارگزینه ای

  1. کدام گزینه، مهم ترین دلیل سقراط برای نامیدن خود به عنوان «دوست دار دانایی» (فیلسوف) بود؟
    1. تأکید بر جایگاه والای دانش در جامعه
    2. پرهیز از غرور علمی و مرزبندی با سوفیست ها
    3. تشویق مردم به فراگیری علوم مختلف
    4. متمایز کردن خود از سایر دانشمندان هم عصر

    پاسخ تحلیلی: گزینه (ب) صحیح است. سقراط با فروتنی، خود را دانای مطلق نمی دانست و در مقابل سوفیست ها که ادعای دانایی داشتند و حقیقت را نسبی می پنداشتند، خود را دوست دار دانایی معرفی کرد تا هم از غرور بپرهیزد و هم تفاوت رویکرد خود با آن ها را نشان دهد. گزینه های دیگر اگرچه ممکن است تا حدی صحیح باشند اما دلیل اصلی و بنیادی سقراط برای این نامگذاری نبوده اند.

  2. کدام مورد، از ویژگی های تفکر در مرحله «فطرت ثانی» از دیدگاه ملاصدرا نیست؟
    1. پیوستگی و جدیت در پرداختن به پرسش ها
    2. اندیشیدن به امور روزمره و سطحی
    3. تلاش برای کشف حقایق پنهان هستی
    4. برتر و انسانی تر دانستن این مرحله از تفکر

    پاسخ تحلیلی: گزینه (ب) صحیح است. «فطرت ثانی» مرحله ای از تفکر عمیق و فلسفی است که در آن انسان از امور روزمره و سطحی فراتر می رود و به دنبال کشف حقایق بنیادین هستی است. اندیشیدن به امور روزمره و سطحی مربوط به «فطرت اول» است. سایر گزینه ها از ویژگی های فطرت ثانی هستند.

  3. موضوع اصلی فلسفه و علوم تجربی به ترتیب کدام است؟
    1. کلیات هستی – امور جزئی و مادی
    2. کمیت و مقدار – کلیات هستی
    3. جزئیات وجود – خواص مواد
    4. قوانین طبیعت – حقیقت وجود

    پاسخ تحلیلی: گزینه (الف) صحیح است. فلسفه به بررسی کلیات هستی، وجود و حقیقت می پردازد، در حالی که علوم تجربی به مطالعه امور جزئی، مادی و محسوس جهان می پردازند. گزینه های دیگر یا جای موضوعات را اشتباه کرده اند و یا به درستی تفاوت را بیان نمی کنند. موضوع کمیت و مقدار مربوط به ریاضیات است نه فلسفه.

  4. کدام گزینه، شباهت میان فلسفه و ریاضیات را به درستی بیان می کند؟
    1. هر دو به بررسی کمیت و مقدار می پردازند.
    2. هر دو از روش مشاهده و آزمایش استفاده می کنند.
    3. هر دو از روش عقلی و استدلالی بهره می برند.
    4. هر دو موضوعات مادی و محسوس را مطالعه می کنند.

    پاسخ تحلیلی: گزینه (ج) صحیح است. هم فلسفه و هم ریاضیات، برای رسیدن به نتایج خود، از استدلال های عقلی و منطقی استفاده می کنند و نیازی به ابزارهای تجربی ندارند. تفاوت آن ها در موضوعشان است، نه در روش. گزینه های الف و ب و د نادرست هستند و به ترتیب به موضوع ریاضیات، روش علوم تجربی و موضوع علوم تجربی اشاره دارند.

  5. اگر انسانی پاسخ قانع کننده ای برای پرسش های فلسفی خود نیابد، چه پیامدی خواهد داشت؟
    1. توانایی او در حل مسائل ریاضی کاهش می یابد.
    2. تصمیم گیری های او در زندگی به سرانجام روشنی نخواهد رسید.
    3. او به یک سوفیست تبدیل خواهد شد.
    4. او به نادانی های خود کمتر آگاه می شود.

    پاسخ تحلیلی: گزینه (ب) صحیح است. پرسش های فلسفی، بنیادین ترین مسائل زندگی انسان را شامل می شوند. اگر فردی برای این سوالات پاسخ های قانع کننده ای نیابد، در تصمیم گیری های مهم زندگی (مانند انتخاب مسیر شغلی، ارزش ها، باورها) دچار سردرگمی خواهد شد و زندگی اش جهت روشنی نخواهد یافت. گزینه های دیگر ارتباط مستقیمی با این موضوع ندارند.

سوالات تشریحی

  1. دیدگاه سقراط درباره مفهوم «فیلسوف» چه تفاوتی با دیدگاه سوفیست ها درباره «دانایی» داشت؟ به طور کامل توضیح دهید.
  2. پاسخ: سقراط خود را «فیلسوف» یا «دوست دار دانایی» می نامید، زیرا بر تواضع علمی تأکید داشت و معتقد بود که هرچه بیشتر می داند، بیشتر به نادانی های خود آگاه می شود. هدف او یافتن حقیقت مطلق بود. در مقابل، سوفیست ها خود را «دانایان» می نامیدند و ادعای دانایی مطلق داشتند. هدف اصلی آن ها پیروزی در بحث و متقاعد کردن مخاطب بود، حتی اگر با مغالطه همراه می شد. آن ها حقیقت را نسبی می دانستند و برای آن ارزش مطلق قائل نبودند. بنابراین، تفاوت اصلی در رویکرد آن ها به حقیقت (مطلق گرایی سقراط در برابر نسبی گرایی سوفیست ها) و میزان تواضع علمی بود.

  3. مراحل چهارگانه قرار گرفتن در مسیر درست تفکر فلسفی را نام برده و به اختصار هر یک را توضیح دهید.
  4. پاسخ: مراحل چهارگانه تفکر فلسفی عبارتند از:

    1. آگاهی از مجهولات و دانایی ها: شناخت محدودیت های دانش خود و آنچه نمی دانیم.
    2. جستجوی پاسخ به سوالات: تلاش برای یافتن پاسخ های منطقی و معتبر از طریق مطالعه، تأمل و پرسش.
    3. ارائه استدلال صحیح: توانایی ارائه دلایل محکم و منطقی برای پاسخ های یافته شده، به دور از خطا.
    4. داشتن معیار برای پذیرش پاسخ: داشتن ملاک های عقلانی برای سنجش صحت پاسخ ها و تمایز حقیقت از باطل.
  5. چگونه تفکر فلسفی می تواند به «جهت دهی به زندگی» و «رهایی از تقلید کورکورانه» کمک کند؟ با ذکر مثال توضیح دهید.
  6. پاسخ:

    1. جهت دهی به زندگی: تفکر فلسفی با طرح پرسش هایی مانند «هدف من از زندگی چیست؟» یا «چه ارزش هایی برای من اهمیت دارند؟»، انسان را وادار به تأمل در معنای وجودی خود می کند. وقتی فردی با کمک فلسفه به این پرسش ها پاسخ می یابد، می تواند مسیری روشن تر برای زندگی خود ترسیم کند. به عنوان مثال، اگر فردی با تفکر فلسفی به این نتیجه برسد که «سعادت واقعی در خدمت به همنوعان است»، جهت گیری زندگی او از کسب ثروت صرف به سوی فعالیت های خیریه و اجتماعی سوق پیدا می کند و زندگی اش معنا و هدف مشخصی می یابد.
    2. رهایی از تقلید کورکورانه: فلسفه انسان را به تفکر نقادانه تشویق می کند و به او می آموزد که هر باور یا نظریه ای را بدون دلیل و تأمل نپذیرد. این روحیه، فرد را از پذیرش بی چون وچرای عقاید سنتی، رسانه ای یا جمعی رها می سازد. برای مثال، یک فرد با تفکر فلسفی، شایعات یا باورهای عمومی درباره یک موضوع اجتماعی را بدون بررسی دلایل و شواهد، قبول نمی کند و به دنبال استدلال های منطقی می گردد، حتی اگر این کار به معنای ایستادن در برابر جریان غالب باشد.

در این مسیر فکری که در درس اول فلسفه یازدهم آغاز می شود، دانش آموزان به اهمیت پرسشگری، تحلیل عمیق و استدلال منطقی پی می برند. فلسفه، ابزاری قدرتمند برای درک جهان و انسان است و هر فردی را به سوی تفکری مستقل و زندگی ای معنابخش رهنمون می سازد. امیدواریم این درسنامه جامع، راهگشای شما در فهم عمیق مباحث فلسفی باشد و جرقه ای برای ادامه این سفر پربار فکری در وجودتان ایجاد کند.

برای دسترسی به درسنامه های بیشتر و تعمیق درک خود از مباحث فلسفه، بخش های دیگر سایت را مشاهده کنید و دیدگاه ها و سوالات خود را با ما در میان بگذارید.

دکمه بازگشت به بالا