خلاصه کتاب درخت آرزو

درختی کهنسال به نام قرمزی، با شاخه‌هایی پر از آرزوهای مردم، شاهد ورود خانواده‌ای مهاجر به محله است. با کمک کلاغی به نام بانگو، قرمزی تلاش می‌کند تا با مهربانی و دوستی، تعصبات را از بین ببرد و امید را در دل‌ها زنده نگه دارد.

خلاصه فصل 1 کتاب درخت آرزو : آغاز زندگی قرمزی

فصل «آغاز زندگی قرمزی» از کتاب «درخت آرزو» با معرفی راوی داستان، درخت بلوطی کهنسال به نام «قرمزی»، آغاز می‌شود. قرمزی در محله‌ای زندگی می‌کند که ساکنان آن هر سال در روز اول ماه می، آرزوهای خود را بر روی تکه‌های کاغذ یا پارچه نوشته و به شاخه‌های او می‌بندند، به این امید که آرزوهایشان برآورده شود. این رسم، قرمزی را به «درخت آرزو» معروف کرده است.

نکات کلیدی فصل 1 کتاب درخت آرزو:

  • معرفی قرمزی به عنوان درخت بلوط کهنسال و راوی داستان
  • توصیف سنت بستن آرزوها به درخت در روز اول ماه می
  • معرفی قرمزی به عنوان “درخت آرزو”

خلاصه فصل 2 کتاب درخت آرزو : آشنایی با بانگو

در فصل «آشنایی با بانگو» از کتاب «درخت آرزو»، راوی داستان، درخت بلوطی کهنسال به نام «قرمزی»، به معرفی نزدیک‌ترین هم‌صحبت خود، کلاغی به نام «بانگو» می‌پردازد. بانگو کلاغی باهوش، شوخ‌طبع و وفادار است که در کنار قرمزی زندگی می‌کند و نقش مهمی در روایت داستان دارد.

در این فصل، تعاملات روزمره بانگو با سایر حیوانات ساکن درخت، از جمله سنجاب‌ها و جغدها، به تصویر کشیده می‌شود. بانگو با شوخی‌ها و داستان‌هایش، فضای گرم و دوستانه‌ای را در میان ساکنان درخت ایجاد می‌کند و نقش مهمی در حفظ همبستگی و روحیه آن‌ها دارد.

بانگو همچنین در انتقال پیام‌ها و آرزوهایی که مردم محله به شاخه‌های قرمزی می‌بندند، نقش دارد. او با کنجکاوی و دقت، این پیام‌ها را بررسی می‌کند و درک عمیق‌تری از احساسات و خواسته‌های انسان‌ها به دست می‌آورد.

نکات کلیدی فصل 2 کتاب درخت آرزو:

  • معرفی بانگو به عنوان کلاغ باهوش، شوخ‌طبع و وفادار
  • توصیف نقش بانگو در تعامل با حیوانات دیگر و حفظ همبستگی
  • بیان نقش بانگو در انتقال و بررسی پیام‌های آرزو

خلاصه فصل 3 کتاب درخت آرزو : ورود خانواده‌ی جدید

فصل «ورود خانواده‌ی جدید» از کتاب «درخت آرزو»، با توصیف ورود یک خانواده مهاجر به محله‌ای آرام و سنت‌گرا آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای با پس‌زمینه فرهنگی متفاوت که در خانه‌ای مجاور درخت کهنسال قرمزی ساکن می‌شوند. تمرکز روایت بر دختری جوان از این خانواده به نام «ثمر» است که شخصیتی کنجکاو، درون‌گرا و اندکی نگران دارد.

قرمزی، راوی درختی داستان، ورود این خانواده را با دقت زیر نظر دارد و نخستین برخوردها و واکنش‌های اهالی محله را نسبت به آن‌ها توصیف می‌کند. واکنش‌ها ترکیبی از کنجکاوی، بی‌اعتمادی و احتیاط است؛ چرا که ساکنان محله نسبت به تغییرات ناگهانی حساس‌اند و با بیگانگان به راحتی انس نمی‌گیرند.

ثمر به‌تدریج با محیط جدید آشنا می‌شود و زمانی را زیر سایه قرمزی می‌گذراند، بدون اینکه بداند درخت می‌تواند شاهد و شنونده احساسات و افکار او باشد. او با دقت اطرافش را نگاه می‌کند، سکوت درخت را حس می‌کند و گویی نوعی آرامش از حضور در کنار آن می‌گیرد.

در این میان، بانگو، کلاغ باهوش ساکن درخت، به قرمزی درباره خانواده جدید اطلاعاتی می‌دهد و تحلیل‌های کودکانه ولی تیزبین خود را در مورد رفتار آن‌ها ارائه می‌کند. این اطلاعات به قرمزی در شکل‌گیری درک اولیه‌اش از ثمر و خانواده‌اش کمک می‌کند.

فصل با اشاره به نخستین تلاش‌های ثمر برای کاوش در محله و لمس فضاهای ناشناخته اطراف، به پایان می‌رسد و زمینه‌ساز رابطه‌ای پنهانی اما در حال شکل‌گیری میان او و قرمزی می‌شود؛ رابطه‌ای که در سکوت آغاز می‌شود، اما آینده‌ساز خواهد بود.

نکات کلیدی فصل 3 کتاب درخت آرزو:

  • ورود یک خانواده مهاجر جدید به محله
  • معرفی ثمر، دختر خانواده جدید، و ویژگی‌های شخصیتی او
  • توصیف واکنش‌های اولیه اهالی محله به خانواده جدید
  • شکل‌گیری رابطه‌ای پنهانی بین ثمر و قرمزی

خلاصه فصل 4 کتاب درخت آرزو : آرزوهای گره‌خورده

فصل «آرزوهای گره‌خورده» از کتاب «درخت آرزو» با فرا رسیدن اول ماه می، روز بستن آرزوها بر شاخه‌های قرمزی آغاز می‌شود؛ روزی که برای اهالی محله پر از هیجان، رمز و راز و بار عاطفی خاصی است.

مردم با نوشته‌هایی رنگارنگ و پارچه‌هایی که حامل آرزوهای کوچک و بزرگشان هستند، به سمت درخت می‌آیند و با احترام آن‌ها را به شاخه‌ها می‌بندند.

در میان جمعیت، ثمر، دختر ساکن جدید محله، نیز با دل‌نگرانی و تردید، تکه‌ای کاغذ در دست دارد. او با نگاهی پرسش‌گر و قلبی ناآرام به درخت نزدیک می‌شود، در سکوتی معنادار به شاخه‌های پرآرزو نگاه می‌کند و سرانجام آرزوی خود را با نخی ساده می‌بندد.

قرمزی، راوی بی‌کلام اما بیدار داستان، واکنش احساسی خاصی نسبت به آرزوی ثمر نشان می‌دهد؛ هرچند توان خواندن مستقیم آن را ندارد، ولی حس سنگینی و تلخی آن را از طریق ارتعاشات کاغذ و حس درونی‌اش درک می‌کند. بانگو نیز که در همان حوالی در پرواز است، نگران‌تر از همیشه به آرزوهای در حال آویخته شدن نگاه می‌کند.

در این فصل، علاوه بر آرزوی ثمر، به آرزوهای دیگر ساکنان نیز اشاره می‌شود: مادری که خواستار سلامتی فرزند بیمار خویش است، پیرمردی که برای پایان تنهایی دعا می‌کند، کودکی که آرزوی صلح دارد. این گره‌خوردگی آرزوها در میان شاخه‌های درخت، تصویری نمادین از همدلی، درد مشترک و امید جمعی خلق می‌کند.

فصل با تصویر شاخه‌هایی پر از تکه‌کاغذهای رنگی به پایان می‌رسد؛ صحنه‌ای که در آن قرمزی زیر بار آرزوها خمیده اما همچنان استوار ایستاده است، نمادی از پایداری در برابر درد و حامل امیدی که میان انسان‌ها تقسیم شده است.

نکات کلیدی فصل 4 کتاب درخت آرزو:

  • فرا رسیدن روز اول ماه می و سنت بستن آرزوها
  • حضور ثمر با آرزویی مبهم و تلخ
  • توصیف آرزوهای مختلف مردم و ایجاد حس همدلی و امید
  • تصویر نمادین از درخت زیر بار آرزوها به عنوان نمادی از پایداری

خلاصه فصل 5 کتاب درخت آرزو : تنهایی ثمر

فصل «تنهایی ثمر» از کتاب «درخت آرزو» با تمرکز بر زندگی درونی ثمر، دختر نوجوان تازه‌وارد به محله، آغاز می‌شود؛ دختری که با وجود حضور در محیطی جدید، هنوز موفق به ایجاد ارتباط با دیگران نشده و روزهایش را در سکوت و انزوا می‌گذراند.

ثمر اغلب زمان خود را در کنار درخت کهنسال قرمزی سپری می‌کند، جایی که احساس امنیت و آرامش می‌یابد، گرچه نمی‌داند این درخت ناظر و درک‌کننده حضور اوست.

ثمر در خلوت خود با دفترچه‌ای کوچک درد دل می‌کند و احساساتش را به‌صورت یادداشت‌هایی خاموش ثبت می‌نماید. او از دلتنگی برای خانه قبلی، تفاوت‌های فرهنگی، و سردی ارتباطات جدید می‌نویسد؛ احساساتی که برای دختر نوجوانی در سن او سنگین و پیچیده‌اند.

در بخش میانی فصل، بانگو، کلاغ همدم قرمزی، به مشاهده ثمر می‌پردازد و رفتارهای او را برای قرمزی شرح می‌دهد. از نگاه بانگو، ثمر بیشتر شبیه پرنده‌ای زخمی است که با احتیاط بر زمین قدم می‌گذارد و از هر نگاه ناآشنا هراسان است. قرمزی نیز این درد را در لرزش حضور ثمر احساس می‌کند، بی‌آنکه توان سخن گفتن با او را داشته باشد.

احساس جدایی ثمر زمانی تشدید می‌شود که در مدرسه با بی‌توجهی یا حتی تمسخر مواجه می‌شود. او سعی می‌کند با لبخندهای ساختگی از خود دفاع کند، اما شب‌ها در خلوت اتاق و زیر سایه‌ی قرمزی، اشک می‌ریزد و دل‌تنگی‌اش را در سکوت می‌ریزد.

فصل با تصویری از ثمر که شب‌هنگام آرام زیر شاخه‌های قرمزی نشسته و در تاریکی آرامش می‌جوید، به پایان می‌رسد؛ تصویری که تنهایی او را هم‌زمان با نیاز عمیقش به ارتباط و همدلی، در سکوتی گویا به نمایش می‌گذارد.

نکات کلیدی فصل 5 کتاب درخت آرزو:

  • تمرکز بر تنهایی و انزوای ثمر در محیط جدید
  • توصیف احساسات ثمر از طریق یادداشت‌هایش
  • مشاهده ثمر توسط بانگو و درک درد او توسط قرمزی
  • تشدید احساس جدایی ثمر در مدرسه
  • پناه بردن ثمر به قرمزی در شب

خلاصه کتاب درخت آرزو

خلاصه فصل 6 کتاب درخت آرزو : پیام‌های نفرت

فصل «پیام‌های نفرت» از کتاب «درخت آرزو» با رویدادی نگران‌کننده آغاز می‌شود: برای نخستین‌بار، در میان پیام‌هایی که ساکنان محله هر سال به شاخه‌های درخت قرمزی می‌بندند، نوشته‌هایی حاوی کلمات زخم‌زننده، توهین‌آمیز و تهدیدآمیز ظاهر می‌شود. این پیام‌ها نه تنها با سنت مهربانانه بستن آرزوها در تضادند، بلکه فضای محله را دستخوش تردید، اضطراب و دلسردی می‌کنند.

قرمزی که در تمام عمر خود پیام‌هایی سرشار از امید، عشق و دعا دریافت کرده بود، با این تغییر ناگهانی به‌طور عمیق متأثر می‌شود. او که توان درک احساسات نهفته در کلمات را دارد، به‌وضوح وزن منفی و انرژی آزارنده این نوشته‌ها را حس می‌کند. بانگو نیز که پیام‌ها را از نزدیک مشاهده می‌کند، در بیان بهت و دل‌آشفتگی‌اش به قرمزی، پرخاشی غیرمعمول نشان می‌دهد.

در بررسی محتوا و جنس پیام‌های نفرت، مشخص می‌شود که هدف اغلب آن‌ها خانواده مهاجر جدید و به‌ویژه دختربچه‌ای به نام ثمر است. جملاتی با محتوای تبعیض‌نژادی، تحقیر قومیتی و بیگانگی، فضای عمومی محله را از درون متشنج می‌کند، گرچه بسیاری از اهالی هنوز سکوت را ترجیح می‌دهند.

ثمر که خود نیز برخی از این پیام‌ها را در شاخه‌های درخت دیده، دچار ترس و انزوای بیشتر می‌شود. او هرچه بیشتر از محیط اطراف فاصله می‌گیرد، و تنهایی‌اش سنگین‌تر از قبل می‌شود. توصیف نگاه‌های پرهیزکارانه و زمزمه‌های پنهانی اهالی، تصویری دقیق از جوّ اجتماعی ساخته شده پیرامون نفرت را ترسیم می‌کند.

پایان فصل با سکوت تلخ قرمزی و نگاه سنگین او به شاخه‌هایی است که به‌جای امید، اکنون میزبان نفرت‌اند. در این سکوت، پرسشی بی‌پاسخ در هوا معلق است: چگونه جامعه‌ای که روزی آرزوهایش را با هم می‌بافت، به جایی رسیده که کلماتش درخت را زخمی می‌کنند؟

نکات کلیدی فصل 6 کتاب درخت آرزو:

  • ظهور پیام‌های نفرت‌آمیز بر شاخه‌های درخت
  • تأثیر عمیق پیام‌ها بر قرمزی و بانگو
  • هدف قرار دادن خانواده مهاجر جدید و ثمر توسط پیام‌های نفرت
  • افزایش ترس و انزوای ثمر
  • تصویر جوّ اجتماعی متشنج و پرسش بی‌پاسخ

خلاصه فصل 7 کتاب درخت آرزو : تصمیم به قطع درخت

فصل «تصمیم به قطع درخت» با اعلام رسمی شورای محله مبنی بر قطع درخت کهنسال قرمزی آغاز می‌شود؛ تصمیمی که به بهانه‌های مختلف از جمله نگرانی‌های ایمنی، گسترش فضاهای عمومی و جلوگیری از تجمعات «نامتعارف» توجیه می‌شود. اعلام این تصمیم واکنش‌های متفاوتی را میان اهالی برمی‌انگیزد؛ برخی بی‌تفاوت، برخی همراه، و برخی در سکوت معترض‌اند.

قرمزی که توانایی درک گفت‌وگوها و نیات انسانی را دارد، بهت‌زده و غمگین، نشانه‌های این تصمیم را از زمزمه‌های رهگذران و نگاه‌های سرد احساس می‌کند. بانگو، کلاغ وفادار درخت، با خشم و شتاب به جست‌وجوی اطلاعات می‌پردازد و تأیید می‌کند که نقشه‌ای برای بریدن درخت در حال نهایی شدن است.

در میان نگرانی‌ها، ثمر نیز از تصمیم شورای محله مطلع می‌شود. او که ارتباط عاطفی عمیقی با قرمزی برقرار کرده، از شنیدن این خبر دچار شوک و ترس می‌شود. دفترچه‌ی یادداشت‌هایش، مکانی برای تخلیه احساساتش می‌شود؛ جایی که خشم، غم، و ناتوانی‌اش را در واژگان بی‌صدا می‌نویسد.

جلسه شورای محله با حضور اعضای اصلی و شماری از اهالی برگزار می‌شود. در این جلسه، موضوعات اداری و هزینه‌های نگهداری از درخت مطرح می‌شود. عده‌ای در لفافه از بار نمادین درخت به‌عنوان منبع اختلاف یاد می‌کنند و خواهان حذف آن از بافت محله می‌شوند.

پایان فصل با صحنه‌ای نمادین به پایان می‌رسد: قرمزی، در سکوت شبانه، با شاخه‌هایی که هنوز پیام‌هایی بر آن‌ها آویخته‌اند، در برابر مهتاب ایستاده است. سکوتی که این بار نه نشانه‌ی آرامش، بلکه پژواکی از ترس، انتظار و اندوه است؛ پیش‌درآمدی برای نبردی که شاید در راه باشد.

نکات کلیدی فصل 7 کتاب درخت آرزو:

  • اعلام تصمیم شورای محله برای قطع درخت قرمزی
  • واکنش‌های متفاوت اهالی محله به این تصمیم
  • غم و بهت قرمزی و خشم بانگو
  • شوک و ترس ثمر از شنیدن خبر
  • جلسه شورای محله و استدلال‌ها برای قطع درخت
  • تصویر نمادین از درخت در سکوت شبانه

خلاصه فصل 8 کتاب درخت آرزو : مداخله‌ی قرمزی

فصل «مداخله‌ی قرمزی» با اوج‌گیری بحران ناشی از تصمیم به قطع درخت آغاز می‌شود؛ وضعیتی که باعث می‌شود قرمزی، درختی که تا آن زمان تنها شنونده و ناظر ساکت وقایع محله بوده، برای نخستین‌بار تصمیم به واکنش فعالانه بگیرد.

قرمزی با بهره‌گیری از توانایی خارق‌العاده‌اش در ارتباط غیرکلامی، در نیمه‌شب شروع به حرکت آرام و مرموز شاخه‌ها، تکان‌های موزون برگ‌ها و لرزش‌های هماهنگ تنه می‌کند تا توجه ساکنان را جلب نماید. بانگو، کلاغ همدم قرمزی، با هیجان و ناباوری این تحرکات را دنبال می‌کند و به پرواز در می‌آید تا این پیام خاموش را به دیگران منتقل کند.

رفتار قرمزی که با رقص شاخسارها در باد شبانه همراه است، احساسی از زنده بودن، هوشیاری و حتی هشدار را در دل برخی از ناظران شب‌زنده‌دار محله ایجاد می‌کند.

ثمر، که از شدت غم بی‌خوابی کشیده و پناه شبانه‌اش در کنار قرمزی است، با شگفتی و ترسی آمیخته با امید به تغییر رفتار درخت واکنش نشان می‌دهد. او حرکت لطیف یکی از شاخه‌ها به سوی دفترچه‌اش را احساس می‌کند؛ گویی قرمزی تلاش دارد با او ارتباط بگیرد یا او را به اقدامی دعوت کند.

در روز بعد، اخباری در محله پخش می‌شود مبنی بر اینکه شب گذشته «درخت تکان خورد»، «برگ‌ها آهنگی ساختند» و «صدایی شبیه ناله از تنه شنیده شد». این شایعات، فضای ساکت و بی‌تفاوت محله را به تردیدی همگانی بدل می‌کنند؛ برخی نگران، برخی متعجب، و برخی با ترسی نهان از ناشناخته‌ای که حالا حضورش را احساس می‌کنند.

فصل با تصویری از قرمزی که در سکوت طلوع، شاخه‌های خود را آرام به سوی آسمان کشیده و در نسیم صبحگاهی به‌گونه‌ای ایستاده که گویی پیام روشنی به جهان دارد، پایان می‌پذیرد؛ پیامی از ایستادگی، آگاهی و آغاز تغییری که از دل سکوت برخاسته است.

نکات کلیدی فصل 8 کتاب درخت آرزو:

  • تصمیم قرمزی برای مداخله فعالانه
  • حرکت‌های مرموز شاخه‌ها و تنه‌ی درخت برای جلب توجه
  • انتقال پیام خاموش توسط بانگو
  • واکنش ثمر با شگفتی و امید
  • پخش شایعات درباره‌ی حرکت درخت در محله
  • تصویر نمادین از قرمزی در طلوع آفتاب با پیامی از ایستادگی

خلاصه فصل 9 کتاب درخت آرزو : دوستی نوپا

فصل «دوستی نوپا» از کتاب «درخت آرزو» با شکل‌گیری ارتباطی ظریف و در عین حال تأثیرگذار میان ثمر و درخت قرمزی آغاز می‌شود؛ ارتباطی که از دل تنهایی، سکوت و درک متقابل شکل می‌گیرد.

ثمر، که از پیش با قرمزی احساس هم‌دلی پیدا کرده بود، اکنون هر روز زمان بیشتری را زیر شاخه‌های آن می‌گذراند، بی‌آنکه بداند این درخت، ناظر دقیق و شنونده‌ی پنهان اوست.

در یکی از روزها، ثمر دفترچه‌ی یادداشت‌هایش را با صدای بلند برای خود می‌خواند، بی‌خبر از اینکه قرمزی با حس‌گرهای درونی‌اش ارتعاش واژه‌ها و مفاهیم آن را دریافت می‌کند. نوشته‌های ثمر از احساسات پیچیده، دغدغه‌های هویتی، و امیدهای شکننده‌اش پرده برمی‌دارند؛ چیزهایی که قرمزی را به شکلی غیرملموس تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

بانگو، که از ابتدا ناظر شکل‌گیری این رابطه بوده، تلاش می‌کند تا با حرکات و صداهای خود، توجه ثمر را بیشتر به قرمزی جلب کند. او با آوردن شاخه‌ای شکسته یا نشستن روی دفترچه‌ی ثمر، نشانه‌هایی می‌فرستد که حس کنجکاوی دختر را برمی‌انگیزد.

ثمر کم‌کم احساس می‌کند قرمزی تنها یک درخت نیست؛ گاهی نسیمی خاص، صدایی از میان برگ‌ها، یا تکان شاخه‌ای به‌گونه‌ای است که گویی پاسخی به احساسات درونی اوست. او در خلوت خود، به‌صورت نمادین با درخت حرف می‌زند، و این گفت‌وگوی یک‌طرفه، به نقطه‌ای از آرامش روانی برای او تبدیل می‌شود.

فصل با صحنه‌ای احساسی پایان می‌گیرد: ثمر بر خاک نشسته، پشتش به تنه‌ی قرمزی، چشم‌هایش بسته و لبخندی محو بر لب دارد. بانگو بر شاخه‌ای نزدیک ایستاده، و قرمزی با سکوتی ژرف، حضور این دو را در آغوش کشیده است؛ تصویری از آغاز یک دوستی نادر، آرام و حقیقی.

نکات کلیدی فصل 9 کتاب درخت آرزو:

  • شکل‌گیری ارتباط بین ثمر و قرمزی
  • خواندن یادداشت‌ها توسط ثمر و دریافت احساسات او توسط قرمزی
  • تلاش بانگو برای جلب توجه ثمر به قرمزی
  • احساس ثمر نسبت به زنده‌بودن قرمزی
  • گفت‌وگوی نمادین ثمر با درخت
  • تصویر آغاز یک دوستی نادر

خلاصه فصل 10 کتاب درخت آرزو : امید در دل محله

فصل «امید در دل محله» از کتاب «درخت آرزو» با بازتاب گسترده واکنش ساکنان محله به نشانه‌های حیات و آگاهی درخت قرمزی آغاز می‌شود. این بازتاب، که از طریق شایعات، دیده‌ها و تجربه‌های شخصی افراد گسترش یافته، فضای پیش‌تر سنگین و تفرقه‌انگیز محله را دگرگون می‌کند. برخی از اهالی که پیش‌تر بی‌تفاوت یا حتی مخالف حضور قرمزی بودند، اکنون با چشمانی تازه به آن می‌نگرند.

ثمر، به‌عنوان چهره‌ای محوری در این تغییر، نقش پررنگی در هدایت احساسات عمومی دارد. او با سخنرانی کوتاهی در جمع دانش‌آموزان مدرسه، از معنای دوستی، احترام متقابل، و قدرت آرزوها سخن می‌گوید و برای نخستین بار، با اطمینان در برابر دیگران می‌ایستد. این رویداد، هم‌زمان با حمایت ضمنی برخی معلمان و والدین، به نقطه‌ عطفی در بازسازی روابط اجتماعی بدل می‌شود.

بانگو نیز در این فصل به‌صورت نمادین نقش «پیام‌رسان» را ایفا می‌کند؛ او کاغذهای سفید کوچکی را که کودکان برای نوشتن آرزوهای جدید آماده کرده‌اند، از این خانه به آن خانه می‌برد و حلقه‌ای از هم‌دلی پنهان میان مردم برقرار می‌سازد. این حرکت هماهنگ، بی‌هیچ فرمان رسمی، موجب بازگشت تدریجی رسم آویختن آرزوها بر شاخه‌های قرمزی می‌شود.

درخت، که زمانی میزبان پیام‌های نفرت بود، اکنون بار دیگر زیر بار تکه‌کاغذهای رنگی خم شده است؛ اما این‌بار پیام‌ها نه فقط شخصی، که جمعی‌اند: درخواست صلح، دوستی، مهربانی، و پذیرش تفاوت‌ها. شاخه‌ها به‌مثابه پلی میان دل‌ها عمل می‌کنند و تصویر تازه‌ای از انسجام اجتماعی را خلق می‌نمایند.

فصل با صحنه‌ای از غروب آفتاب بر درختی پر از آرزوهای نو و محله‌ای که صدای خنده و گفت‌وگو در آن جاری است به پایان می‌رسد؛ تصویری از باززایش امید، پیروزی سکوت معنادار بر هیاهوی تفرقه، و احیای روح جمعی در دل یک اجتماع شکسته.

نکات کلیدی فصل 10 کتاب درخت آرزو:

  • بازتاب واکنش‌های ساکنان محله به نشانه‌های درخت
  • نقش ثمر در هدایت احساسات عمومی و سخنرانی در مدرسه
  • نقش بانگو به عنوان پیام‌رسان
  • بازگشت رسم آویختن آرزوها با پیام‌های جمعی
  • تصویر امیدبخش از محله‌ای متحد و درختی پر از آرزوهای نو

درباره نویسنده کتاب درخت آرزو :کاترین آلیس اپلگیت

کاترین آلیس اپلگیت، نویسندهٔ آمریکایی متولد ۱۹ اکتبر ۱۹۵۶ در میشیگان، یکی از چهره‌های برجستهٔ ادبیات کودک و نوجوان است. او با نگارش مجموعهٔ پرفروش ‘Animorphs’ به همراه همسرش مایکل گرانت، به شهرت رسید و تاکنون بیش از ۳۵ میلیون نسخه از آثارش در سراسر جهان منتشر شده است. اپلگیت در سال ۲۰۱۳ برای کتاب ‘ایوان منحصربه‌فرد’ موفق به دریافت مدال نیوبری شد. از دیگر آثار برجستهٔ او می‌توان به ‘Crenshaw’، ‘Home of the Brave’ و ‘Odder’ اشاره کرد. او هم‌اکنون در ارواین، کالیفرنیا زندگی می‌کند و به خلق داستان‌های تأثیرگذار برای نوجوانان ادامه می‌دهد.

نویسنده کتاب درخت آرزو :کاترین آلیس اپلگیت

کتاب های مرتبط با درخت آرزو

  • Verdigris Deep (Well Witched) – Frances Hardinge: سه کودک پس از برداشتن سکه‌هایی از چاه آرزو، قدرت‌هایی جادویی برای برآورده کردن آرزوهای دیگران به دست می‌آورند. داستانی تاریک و فانتزی درباره‌ی مسئولیت و عواقب آرزوها.
  • The Wishing Spell (The Land of Stories #1) – Chris Colfer: دوقلوهایی به دنیای افسانه‌ها منتقل می‌شوند و برای بازگشت به خانه باید آیتم‌های جادویی را جمع‌آوری کنند. ترکیبی از ماجراجویی، جادو و بازآفرینی داستان‌های کلاسیک.
  • Wishing Moon – Michael O. Tunnell: داستانی الهام‌گرفته از افسانه‌های عربی درباره‌ی دختری یتیم که چراغ جادویی علاءالدین را به دست می‌آورد و تصمیم می‌گیرد با آن به دیگران کمک کند.
  • The Faraway Tree Series – Enid Blyton: سه کودک درختی جادویی را کشف می‌کنند که به سرزمین‌های مختلف منتهی می‌شود. هر بار ماجراجویی جدیدی در انتظارشان است.
  • The Wishing Horse of Oz – Ruth Plumly Thompson: در ادامه‌ی ماجراهای سرزمین اُز، اسب سخنگویی با قدرت برآورده کردن آرزوها وارد داستان می‌شود و ماجراهای جادویی جدیدی را رقم می‌زند.
  • The Girl Who Drank the Moon – Kelly Barnhill: دختری به‌طور تصادفی با نوشیدن نور ماه قدرت‌های جادویی به دست می‌آورد. داستانی درباره‌ی جادو، خانواده و کشف خود.
  • The Chronicles of Narnia – C.S. Lewis: مجموعه‌ای کلاسیک درباره‌ی کودکانی که به دنیای جادویی نارنیا منتقل می‌شوند و درگیر نبردهای خیر و شر می‌گردند.
  • The One and Only Ivan – Katherine Applegate: داستانی احساسی درباره‌ی گوریلی در اسارت که از طریق هنر و دوستی به آزادی می‌اندیشد. از همان نویسنده‌ی «درخت آرزو».
  • The Wish Tree – Kyo Maclear: داستانی تصویری درباره‌ی پسری که به دنبال درخت آرزو می‌گردد و در مسیرش دوستی و مهربانی را تجربه می‌کند.
  • The Magic Tree House Series – Mary Pope Osborne: دو کودک با استفاده از خانه‌ی درختی جادویی به زمان‌ها و مکان‌های مختلف سفر می‌کنند و ماجراجویی‌های تاریخی و فانتزی را تجربه می‌کنند.

دکمه بازگشت به بالا