اجتماعی

بلوط‌ها برای تو می‌گریند «البرز»!

البرز رشته کوه در شمال ایران است و زاگرس دامنه کوهی در مرکز است. هیچ اسطوره ای این دو رشته کوه را به هم وصل نکرده است. گویا “البرز زارعی” ساخته شده است تا شاعرانه ترین و دردناکترین شکل ممکن را به ما بدهد و به ما می گوید مراقب باشید با “البرز” و “زاگرس”.

به گزارش مجله زنده خبری ، احسان محمدی در عصر ایران وی نوشت: “در روزی که همه سرها به رومانی روی آوردند و خبر درگذشت قاضی به تیتر همه خبرگزاری ها تبدیل شد ، آنها از اصفهان گزارش دادند که البرز زارعی ، کوهنورد و محافظه کار ، در بیمارستان درگذشت. دو مرگ در یک روز. اما این کجاست و این کجاست؟

“خداوند ما را به آخر برساند” فقط دعایی نیست که بارها تکرار کرده ایم. این درخواستی است به خالق جهان. باشد که خداوند “پایان” ما از این جهان را شایسته کند. تجربه نشان داده است که نباید سریع در مورد مرگ چند بعدی قاضی منصوری قضاوت کرد. حتی خود او برای تصویب حکم عجله داشت. اما آنچه امروز در جامعه تکرار می شود این است که تاکنون نتیجه خوبی حاصل نشده است. از این گذشته ، هیچ کس آن را نمی خواهد.

برخلاف سرنوشت البرز ، که اکنون به یک نام و سمبل تبدیل شده است ، اگرچه تنش به خاکستر تبدیل شده و دانه های وجود او به خاک میهن گره خورده است. وی 18 روز در رختخواب بیمارستان رنج برد و در اواسط جوانی جان خود را از دست داد ، اما این باعث غرور و افتخار است. خانواده و دوستداران او سر خود را با اشک بلند می کنند ، اما با افتخار. با احترام ، قهرمان دقیقاً مثل اهان عزیزی ، محمد پیجوحی ، رحمت حکیمی نیا ، شریف باجور و امید حسین زاده و …

عناوین برای کسانی که جان خود را در طبیعت فدا کرده اند “زندگی” نیستند و اگر حق انتخاب داشتند حتی “در این روزهای دشوار” زندگی “را انتخاب می کردند ، اما نامه آنها با غرور و کلمات کافی تکرار نمی شود ، برای ستایش افرادی مثل البرز. این زمانی است که کلمات کسل کننده و بی معنی می شوند. در عصری که اسامی تخصیص دهنده ها ، دلقک ها ، تشنه جلال و قدرت و دیگران است. تکرار بیش از دیگران در فضای مجازی ، خوب است که البرز باشید. خوشا به حال دوستداران ناشناخته ، فرزندان و دختران مومن این سرزمین رنج آور.

قبل از اینکه البرز زارعی به دنیا بیاید ، او هیچ قلم برای رانندگی نداشت و نه به خاطر سرزنش دیگران داغ و خشمگین بود ، و نه از بیت المال پولی در جیب خود ریخت و نه به هر جایی راه یافت. به هر حال ، هنگامی که آتش به زاگرس برخورد کرد ، آن را سوزاند یا شکست. او برای دفاع از بلوط ها ، میهن و میهن خود وارد جنگ شد. در روزهای “چه در مورد شما؟” و “کلاه خود را بچسبید!” ما چقدر به شخصیتهایی مثل او احتیاج داریم تا پشت شجاعتمان پنهان شود.

وی یکی از کوهنوردان انجمن کوهنوردی زاگرس و عضو فعال سازمانهای محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد سبز-سبز بود. سهم آن از زمین 60 درصد سوخته است. وی در حالی که برای خاموش ساختن آتش سوزی در مناطق دیل و حامی ارتفاعات گچساران ، سوختگی شدید داشت ، دریافت کرد. اگرچه وی به بیمارستانی در اصفهان منتقل شد و اگرچه امید به زندگی وی در حال افزایش بود ، اما عفونت او را نجات داد و پلک های سوخته اش را برای همیشه بست. بدون لالایی بدون داستان.

گفته می شود که بر اثر اختلاف بین دو طناب ساکن در حاشیه کوه هایز ، آتش سوزی مرتع و جنگل های این کوه را به هلاکت رساند. اگر این درست است ، آیا آنها مرتکب قتل نشده اند؟ روح بلوط ها عرضه شد و اجساد البرز در تهدیدها سوخته شد. به خاکستر تبدیل شد.

البرز رشته کوه در شمال ایران است و زاگرس دامنه کوهی در مرکز است. هیچ اسطوره ای این دو رشته کوه را به هم وصل نکرده است. گویا “البرز زارعی” ساخته شده است تا شاعرانه ترین و دردناکترین شکل ممکن را به ما بدهد و به ما می گوید با “البرز” و “زاگرس” مواظب باشید.

اکنون او دفن شده است و ما برای چند روز در رسانه های اجتماعی ناله خواهیم کرد. دوستداران طبیعت ایران امیدوارند که این فاجعه تلخ ، این فداکاری دردناک ، دست کم بسیاری را بیدار کند تا مسیر تکرار را مسدود کند. برای جلوگیری از احتراق دوباره یا احتباس سریع ، تجهیزات لازم را در نظر بگیرید. به این ترتیب می توانید به بقیه بلوط البرز بروید. شاید این آتش سوزی مجددا شکایتی برای دوستداران طبیعت در ایران نداشته باشد.

همه زندگی ما اشک ریختیم. اشک وجود ندارد ، اما بلوط ها برای شما ، البرز به رنگ سیاه پوشیده شده است.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا